تعارف داری با خودت؟!

برای رسیدن به آرزوهات، خودت و نیروی درونت را بارو کن

تعارف داری با خودت؟!

برای رسیدن به آرزوهات، خودت و نیروی درونت را بارو کن

پروفسور مریم میزاخانی، همه ملت ایران به شما افتخار می کنند

اخبار چیزی جز کشت و کشتار در این روزها نیست. در هر نقطه جهان انسان های زیادی در حال مرگ و نابودی هستند ولی میان این اخبار نخستین بانو و نخستین بانوی ایرانی برنده بزرگترین جایزه ریاضی، تیتر این اخبار، مو به تنت سیخ خواهد شد و مشتاقانه میخواهی از این بانوی بزرگ و خاص بشنوی. لحظه ای این اخبار را شنیدی با همه وجودت به ایرانی بودنت افتخار میکنی و ذهنت پر از آرزوها و هدفهای جدیدی میشود و تنها نام و تصویر پروفسور مریم میزاخانی در ذهنت هست و همه عزمت را جزم میکنی برای موفقیت و رسیدن به آرزوهات و اینکه الان یک الگوی فوق العاده در ذهنت هست که همیشه بهت کمک میکند و همراهت هست.


خدایا شکرت

سلام دوستان گل و عزیز


بالاخره نتیجه ها اومد و منم سه رقمی شدم.

نمیدونم مدیریت بازرگانی تهران را میارم یا نه؟

آخ خدااااا جووون شکرت

از خانواده ام ممنونم واقعا که کمکم کردن. مامانی عزیز و گلم، آبجیهای دلسوز و مهربونم و داداشی و بابا


از دوستان عزیزم که همیشه کنارم بودن و هر لحظه احوالمو میپرسیدن


همش لطف خدایی هست. البته واقعا باید خوند، واقعا باید خوند با اینکه دو تا درسهام صفر بود و وقت نکردم بخونم ولی همه تلاشمو کردم روی درسهای دیگه جبران کنم.


خدایا شکرررت عزیزم

کنکور من (قسمت دوم)

سلام و سلام با یک انرژی توپ، چون امروز حالم خوبه الکی و روزها هم میشه الکی بداخلاقم

امروز که خوبم، مینویسم
اول: اسم وبلاگمو میگم اول چیزی که میپرسن یعنی چی اونوخ؟ حالا جواب بنده: تفسیر خودم اینه که راه موفقیت اینه که آدم نباید با خودش تعارف داشته باشه، وقتی تعارف داری با خودت به خودت دروغ میگی، کلاه سر خودت میگذاری، اشتباهاتتو میبینی ولی برای خودت الکی دلیل میاری که نه کارم درسته، با بزرگتر مشورت نمیکنی، اصلا بزرگتر را قبول نداری که بخوای حرفشو گوش بکنی چه برسه به مشورت گرفتن در یک کلام در یک مرداب جاهلیت فرو می ری که نگو و نپرس؟ حالا بخوای بیای بیرونم آسون نیستا کلی هم باید تاوان بدی اونوقت زخم و زیلی میای بیرون و تازه کارات شروع میشه که مهمترینش اینه که برنگردی به اون اخلاق گندت

کلا دیگه سوال نپرسید که اینقدر طولانی جواب ندم خوووب، ولی من همه اینا رو تجربه کردم و نمیخوامم دوباره تکرار بشه اصلا و ابدا

دوم: سبک نوشتن من ادبیانه و کلمات عجیب و غریب نیست یکی عرضه اش رو داره مینویسه من یکی عرضه ادبیانه نوشتن ندارم و خیلی خودمونی با اصطلاحات خودمونی مینویسم

سوم: یه چیزی غلط املایی داشتن خیلی ضایع بیدا باید بازخونی کنم حتما نوشته هامو. برخلاف میل باطنی اینکار را انجام میدهم.

خوب برم سر اصل مطلب
امروز فول انرژیم پراکنده میشه ذهنم عجب دردیه ها غمگینی حال نداری بنویسی، خوشحالی نمیتونی منظم بنویسی

اهم اهم شروع میکنم و بهونه نباشه فاطمه

قبلا اگه کاری انجام میدادم نمیپرسیدم چرا باید انجام بدم؟ به چه دلیل انجام میدم؟ عواقب انجام دادنش چیه؟ عواقب انجام ندادنش چیه؟

کنکور اول وقتی 18 سالم بود هیچوقت نپرسیدم از خودم که چی میخوام و در خواب و خیال جوانی که همه چیز آماده کرده و مهیا و با یه خورده خوندنم میشه قبول شد و اینا سپری شد و نتیجه اش شد کامپیوتر پیام نور
خدایی همانند الاغ دو ترم اول میرفتم سر کلاس و هیچی نمیفهمیدم چون نمیخواستم که بفهمم حتی یه دوست درست حسابیم نداشتم. درست حسابی ها. تازه تب دوست پسر و اینا هم داغ بود و فکر میکردیم هر کی حالا یه نگاه کرد من پرینسس اون پسر هستیم و کلی تجزیه و تحلیل و اینا البته تو ذهن خودما ولی زهی خیال باطل نمیدونم چرا اینقدر خر بودم خداوکیلی
بگذریم، حالا میخوام بهتون بگم اونایی که وبلاگمو میخونین اگر باور نداری چی میخوای؟ چرا میخوای؟ کجای دنیا رو میخوای؟ اگر درس خونی که هیچی بالاخره رتبه خوبم میاری اگر دنبال بهونه ای نه خودتو یکسال اذیت کن نه خانواده اتو چون اونا بهر امیدی دارن یکسال استرس تو رو تحمل میکنن و اینکارو نکنیم که خیلی به نفع همه هست.


حالا چرا نمیخوای؟ تنبلی؟ از درس خوشت نمیاد؟ دلیلشو باید واضح کنی دیگه نمیشه که همین جوری نخوای؟ دختری، شوهر میخوای؟ پسری دنبال یکی هستی درکت کنه؟ و ...
حالا به هر دلیلی که نمیخوای جواب تجربه من و همه میگه: اگر تنبلی که غلط کردی. یک سال به خودت زحمت بدی که نمیمیری (منم خودم تنبل بودما ولی هر روز به خودم میگم کاش نبودم کاش نبودم) تو که نمیخوای اینجوری بشه؟
اگه دنبال شوهری و اینا، همینجوری عاشقت نمیشن اینقدر باید وجودت قوی باشه و تو اجتماع حرفی برای گفتن داشته داشتی با خاطرخواهم داشته باشی.

نتیجه بحث: از کنکور باید عبور کنیم و چاره نداریم حالا انتخاب با خودمون با فکر و خیال آینده خودمونو تباه کنیم یا با هدف و پشتکار آینده خودمونو بسازیم؟
من همشو نوشتم روی کاغذ و گفتم که چی میخوام و چی نمیخوام نمیگم حالا زندگی ایده آلی (املاییش درسته) دارم ولی حس راحتی و آرامش دارم.

نمیدونم چرا اینا رو مینویسم ها ولی ارزش فکر کردن داره، عمر رفته باز نمیگرده. میرفتین جلسه مشاوره همینا رو میگفت و کلی هم پول میگرفت من یک نمونه زنده دارم بهتون میگم فکر کنید بهش. خودمم فکر میکنم که دیگه به غلط کردم، گ نیافتم.

واسه امروز بسه، قصه ما به سر نرسید و کلاغه هم نمیدونم کجاهه تو این گرمای طاقت فرسا

نظرم خواستین بدین بد نیستا. من عاشق فیدبک (بازخورد) گرفتن هستم.

شاد و پرانرژی باشین و باشم تا پست بعدی خدافزی

کنکور من! (قسمت اول)


سلام


خوب قرار بود این پست داستان کنکور خودمو بگم!


من لیسانس کامپیوترم را با کلی پیخ و خم و فراز و نشیب پشت سر گذاشتم و در دروان دانشجویی در زمینه مارکتینگ (بازاریابی) و فروش کار میکردم . تا اینکه فهمیدم مسیر زندگی من اشتباه شده و فاطمه خانوم این راه می روند به ترکستان است.


حالا بگم با کمکم مامان و آبجیا و داداش در یک کلام خانواده متوجه این راه اشتباه شدم.  (اولین توصیه: خانواده بهترین و موثرترین دوست و همراه و مونس ما هست)


راه آسونی نبود و کلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه فهمیدم من باید یک ارداه محکم و استئار داشته باشم و تصمیم مهمی توی زندگیم بگیرم و اینکه تحصیلات برای رشته مورد علاقه ام (مدیریت بازرگانی)، بالاخره چهار، پنج سال باید به عقب بر میگشتم و این آسون نبود نه برای من و نه برای خانواده.

اول به خواهرم گفتم که دو سال باهم اختلاف سنی داریم و گفت تصمیم خوبی هست فقط مطمن هستی یا نه؟!  و بعد به مادرم که فکر نمیکردم مادرم واکنش به این مثبتی و خوبی نشون بده و من محکم تر از قبل شدم و فکر شروع برای خوندن کنکور در رشته ریاضی هر روز در ذهن من مرور میشد و میدونستم که این تنها راه موفقیت من هست که واقعا هم سخت بود.


دنبال کتاب و اینا بودم که با یه دوستانم در گوگل پلاس با هم آشنا شده بودیم و خودشم تجربه تغییر رشته کنکور داشت بهم گفت چون رشته ریاضی هستی و ریاضیت قویه، کنکور انسانی بده تا رتبه بهتری بیاری.

خوب حالا دوباره فکر جدید: تغییر رشته بدم یا نه؟!

من هیچ آشنایی با رشته انسانی نداشتم فقط خواهرم رشته انسانی بود که دیده بودم فقط باید خوند نه یکبار و دوبار بلکه برای یک رتبه خوب باید تا 5 بار هم کتابتو بخونی تا مسلط بتونی تست بزنی.

بالاخره کنکور رشته انسانی را انتخاب کردم.


با یکی از صمیمی ترین دوستانمم مشورت کردم و اونم کلی شاد شد و کلی بهم انرژی و امید داد. (دومین توصیه: دوستان خوب داشته باشید نه دوستانی که به ظاهر دوست شما هستند)


بالاخره همه چیز خیلی خوب پیش رفت یکی از دوستان همکارم که اسمش مریم بود کنکور 92 انسانی رتبه 200 آورده بود همه جزوات و کتابهاش و خلاصه برداریهاش را بهم داد (از دوستم مریم و همکارم آقای ر... (نمیدونم اسمشو بگم یا نه) واقعا واقعا ممنونم)

بالاخره من درس را شروع کردم و اولش هیچی نمیفهمیدم و سختم بود که پشت سر هم بشینم و درس بخونم. و تقریبا هم یک ماه به دلایلی درس خوندنم دچار وقفه شد ولی من تسلیم نشدم تا اخرش.


الان دیگه حس نوشتن نیست، بقیه اش برای پست بعدی


ذهن و دلم پر از امید هست و خوشحالم تنها سالی از زندگیم بود که اگر باز هم به عقب برمیگشتم همین کار را میکردم و اصلا پشیمون نیستم.


نکته اساسی این بود که من میدونستم چی میخوام و کجا میخوام قبول بشم. منتظر نتیجه ها هستم و امیدوارم که خراب نکرده باشم کنکورمو، همش فکر میکنم درصدام منفی میشه اینم عجب دردیه ها


شما هم حتما تابستونی برای خودتون تجزیه و تحلیل بکنید که چه رشته میخواین قبول بشین و کجا تا ذهنتون به همون اندازه آماده تلاش کردن باشه. این خیلی مهمه ها. خیلیییی


این روزها مسابقات والیبال داغه و من واقعا به کل تیم و مخصوصا امیر غفور افتخار میکنم. البته دختر داییم الکی میرزا جانپور را دوست داره میگه چون خوشکله. براشون امروز آرزوی موفقیت میکنم.


یه چیز مهم: من اصلا من نوشته شده را بازخونی نمیکنم چون به نظرم احساس و انرژی من از بین میره. دیگه غلط املایی دارم ببخشین واقعا



هر کاری شروعی داره و این شروع همیشه سخت بوده ولی اینجا سختی معنا نداره

سلام

سلام خودمونی، اونایی که سابقه وبلاگ نویسی دارن میدونن همیشه اولین سلام رو تنها هستن و لی سلام میکنن چون اگر هدفمند شروع کنن میدونن مخاطبشون زیاد میشه

پس سلام به همه


از عنوان وبلاگ فکر نکنین اینجا بحث مذهبی میکنیم و اینا، نه

هدف من از ساخت وبلاگ این بود که به بچه هایی که قراره امسال برای کنکور شروع به خوندن بکنن، کمک کنم


که اولین قدم برای اینکار اینه که به خودشون و پشتکارشون اعنقاد و ایمان داشته باشن.


من خودم امسال کنکور دادم و میدونم اگر انرژی سال قبل را داشتم و تجربه این یک سال را حتما نتیجه ام بهتر میشد.

نمیدونم چند وقت مونده بود به کنکور با خودم عهد کردم که بعد کنکور حتما وبلاگ درست میکنم تا بچه های دیگه مثل خودم اینقدر استرس تحمل نکنن و بدونن که کار نشد نداره

باور نداری؟ اگه باور نداری چه جوری میخوای این یکسال رو با انرژی و تلاش پشت سر بگذرونی پس خوب فکراتو بکن تا باور کنی کار نشد نداره و تو حتما میتونی اگر هدفمند باشی و بخوای

پس بخواه دوست من. بخواه با همه وجودت


حالا پست بعدی از خودم و کنکورم براتون میگم. (فعلا مخاطب ندارم دارم میرم دنبال مخاطبانم کار که نشد نداره والاع)


حالا یه لبخند ملیح برای موفقیت

آهان

تا پست بعدی خدافز